نظر به اینکه این انتخابات تمام شد به همین سادگی، اینجانب لازم میدانم چند چیزی را خاطر نشان سازم در باب این مسائلی که اتفاق افتاد. یک زمانهایی بود که واقعا بیم آن میرفت از جانب اینطرف که آنطرف واقعا برنده شود. البته آن طرف بوضوح گندش را در آورده بود همانطور که همیشه در میاورد. از این تیریپ ها که من حالا دیگر خیلی مهمم هر کاری خواستم میکنم. این تیریپ ها آیا به جایی میرسید یا نمیرسید ما واقعا بیخبریم. در این میان دموکراتهای کم عقل به میدان آمدند و با کم عقلی هر چه تمامتر سعی در چاره جویی کردند. ایشان از آن جهت که کله شان شق بود به افتضاح ترین روش های ممکن برای حل مسئله دست یازیدند. اینجانب اینجا از ذکر پاره ای از این موارد معذورم. اگر همینطور که اینها پیش میرفتند (میروند) پیش میرفتند (بروند)، واقعا معلوم نیست این قافله را عاقبت منزل به کجاست؟ ایشان به حدی گند دموکرات بازی را در آوردند که در مواردی کار به مسائل گانگستری کشید که اگر غیر از این میبود مگر میشد در عالمی که باید حتما دموکرات باشد و خیلی آزاد در آن حد که هر کس هر گندی خواست بزند و هیچ کس هم هیچی نگوید، در دنیایی که مفهوم ارزشها به کلی در آن از میان رفته است. خلاصه در چنین دنیایی بیشتر از همه میرود توی پاچه خود این دموکراتها چرا که فرض را بر آن گذاشته اند که دنیا سر چیز کار میکند! و لذا دنیا که سر چیز کار نمیکند و حتما دلیلی داشته است که قافله بشریت به این سرمنزل رسیده است، و همه چیز یک طوری کار میکند که اگر بخواهید یک روزه همه اش را عوض کنید نمیشود! این دسته در مواردی اقدام به اقدام علیه مسلمین کردند چنانکه تصمیم را بر آن داشتند که جهت دفع اسلام به اعراب جاهلیت اقتدا کنند! این شد باب قضیه اصلی. یکی دیگر از قضایای خیلی مهم این دوران قضیه چیز کردن بود، که اینها اینقدر چیز چیز کردند که چیز چیز کردنشان واضح بود خودشان پایه چیز کردن هستند! بعد یک مشت جوان جک جواد کاسه داغتر از آش شدند. بگذریم، اوباما افتاد توی هچل چنانکه آرزو میکرد این عده از همان ابتدا با گروه تیریپ مشکل دار و حوصله سربر اول که از جانب دیگر لگد میزدند در نیفتاده بودند. ایشان چنان استعداد خود را در خرابکاری به رخ کشیدند که ما را بر آن داشت اعتراف کنیم جنگ عراق که بهتر از این بود! این خنده دار ترین قضیه ای بود که ما با آن مواجه شدیم. در ادامه عده تیریپ بیا کنار زده شده و به نحو نالموسی خواسته های ایشان مورد توجه قرار گرفت که خیلی چی؟ ضایع هم نشوند چون صلاح نبود. بعد قضیه آرامتر شد و رامنی به عنوان یک ریپابلیکن معقول و با کلاس وارد مسئله شد. در این انتها هیچ کس، حتی خودم از نقش احمدی نژاد در این مسئله خبری نداریم. اینطور به نظر میرسد که ایشان از آنجا که طرفدار آزادی های همه جانبه از جمله آن آزادی هایی که شش نفر حق دارند بریزند توی خیابان به زور ملت را مجبور کنند لی لی راه بروند چون اگر کسی جلوی این کارشان را بگیرد دیگر آزادی به فنا رفته است، خلاصه از آنجا که ایشان طرفدار دنیایی هستند که هر کس هر کاری از دستش بر می آید بکند و به هر کس هر جور میتواند ضربه بزند و فقط قیافه مثبت بگیرد هستند، ایشان از این جهت به نظر طرفدار دموکراتهای کم عقل می آیند. این طور که واضح است جهت گیری سیاسی این جانب سیاست آمریکا را به چند دسته تقسیم میکند. 1) دموکراتهای خوب که جو زده نیستند 2) دموکراتهای کم عقل 3) ریپابلیکن های تیریپ بیا 4) ریپابلیکن های خوب. نظر به اینکه اینجانب از گروههای یک و چهار حمایت میکنم و اصلا حقوق و واکسیناسیون حیوانات و جک و جانورهای تپه کوامالا برایم مهم نیست. (شما بخوانید ناتزیگری احمقانه و آنارشی احمقانه!) گروه سه هم واقعا اعصابشو ندارم. نظر به اینکه اینجانب معتقدم آدمها هر کار خسته ای از دستشان برآمد از جمله شکنجه و ضایع کردن حقوق دیگران و کشت و کشتار فکر میکنم این انتخاب معقولی باشد.
پی نوشت: اینجانب با جانورهای همین خطه ارتباط صمیمی دارم (و ضمنا انسانها قدرتمندترین جانوران هستند) به همین دلیل احتیاجی به ارتباط با آن جانوارن برای اداره امور دنیا نیست.
پی نوشت: اینجانب با جانورهای همین خطه ارتباط صمیمی دارم (و ضمنا انسانها قدرتمندترین جانوران هستند) به همین دلیل احتیاجی به ارتباط با آن جانوارن برای اداره امور دنیا نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر