۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

سلطان شاسکده شبی به شلمشس رفت تا از مناطق محروم بازدید کرده و به تمامی خواسته های ایشان جامه عمل بپوشاند. از شاسکده به ایشان پیغام رسید که ملیکه به ایشان نظر سوء داشته و لذا قصد ویرانی همه جا از جمله شلمشس را داشته است. شلمشس سریعا وارد قضیه شده و لذا از آنجا که نمیتوانست با ملیکه به صورت مستقیم مقابله کند با شوهر ذلیل ایشان به رقابت برخاست. شوهر ذلیل ملیکه از آنجا که طبق معاهده اونکن اشتخ با یکدیگر ازدواج کرده بودند و این معاهده در طول تاریخ از آن جهت از اهمیت بالا برخوردار بود که برای هر دو ایشان و باقی ذللا مهم بود. ایشان هرگز قصد شکستن این معاهده را نداشته و لذا تصمیم گرفتند نظر سوء خود را ادامه دهند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر