امروز چند روز است که کالباس نخورده ام. از دیروز تا حالا چند چیز فرق عمده کرده است. نه آن چیزهایی که شما خیال میکنید. چند چیز دیگر! مثلا فروشگاه نزدیک ما دیگر کالباس نمیفروشد. مجبورم سوسیس بخرم! این تا چه حد مهم است به خودش مربوط است. من خیلی به اونم نیست. دوم آنکه فتل فتول از جمله آن وزنهای قدیمی است که دیگر استفاده نمیشود. سوم آنکه اوکی گرفتم! اینطوری ها هم نیست اما اعصاب ندارم! این از جمله ویژگی های خاص من است. چهارم آنکه تازگی ها به جیزس علاقه مند شده ام از شافتک ها بیزار. سوم آنکه از وقتی به جیزس آشنا شده ام متوجه شده ام ایشان خیلی حس شوخ طبعی خاصی دارند لذا اصلا نگران چیزی نیستم. چهارم آنکه بیا برای صبحانه یک سالاد ماکارونی پخته ام با یتیمچه! حالش را ببر... پنجم آنکه اکثر علما بر این باورند که زمین گرد است، ایشان مخالف است. ششم آنکه، شیش تای پنجاه و دو شیش شیش شیش تای پنجاه و دو، گوشواره که گوشم انداختم این هم سگ خور! هفتم آنکه من آخرش نفهمیدم شما از کجا آب میخوری؟ هشتم آنکه علیییی کریمی! نهم باتیستوتا، دهم مسی، یازدهم عسگری، دوازهم غایب است از همه جا فارق است، سیزدهم نداشتیم بجاش نخود گذاشتیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر