بابای من با دنیا مشکل داره. مامانم هم همینطور. باز مامانم بهتره. بابام که خیلی دیگه با دنیا مشکل داره. من اصلا نمیدونم چکار کنم. همیشه که یا مدرسه بودم بعد هم برمیگشتم خونه مشق مینوشتم و سیاوش قمیشی و ابی و داریوش و معین و هایده و گوگوش و سایرین گوش میکردم. ستار، شادمهر عقیلی، عصار، شجریان، محمد اصفهانی، افتخاری باز اگه کسیو بعدا یادم اومد اضافه میکنم. سیاوش صحنه، اندی، بعضا شاهرخ که اون دیگه اصلا با دست پس میزنی با پا پیش میکشی. بعد دیگه عرض کنم خلاصه بابای من خودش اولین بار ویدئو خرید. اون موقع ویدئو غیرمجاز بود. از من تو مصاحبه تیزهوشان پرسیدن ویدئو داری یا نه گفتم نه، که به علت دروغ گفتن ردم کردن. بعد که ویدئو آزاد شد من رفتم مدرسه کمال و فیلان و فیلان که باز هم سال پیشدانشگاهی رفتم به مدرسه دیگه و که دیگه راهنمایی و اصلا تعریف نکنم که تخم مرغ میزدیم تو سر مردم تو خیابون منتهی نه به صورت جدی. مدرسه رو ویران کردیم. مدیر مدرسه عوض شده بود هرچی صندلی تو مدرسه بود بلند کردیم بردیم وسط حیاط. تو راهرو مدرسه شعار میدادیم. تا آخر سال هر معلم جدیدی میومد سر کلاس اذیت میکردیم پدرشو در میاوردیم. این مسائل همینطور تا آخر سال ادامه داشت که من نهایتا اون سال توی امتحان نهایی معدلم دو سه صدم از پشم پنبه بیشتر شد. البته من خودم مثلا بعضی درسها رو هیجده گرفته بودم و اینا اما بیست داده بودن که به هر حال دست گل آقای محمودی ناظم قبلی مدرسه درد نکنه. البته در همین حد فقط که تازه اونم جوابی که من بنویسم حتی اگه تو کتاب نباشه درسته. بعدش هم که کنکور باز رتبه ام از پشم پنبه بهتر شد و ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر