۱۳۹۲ خرداد ۳۰, پنجشنبه

ما همه آدمیم به زندگی فکر کنیم و اینکه چطوری میتونیم بهتر باشیم یا بشیم. خودمونو زیاد به خاطر چیزی متهم نکنیم. همیشه بدونیم دلیل واقعی ناکامی ما در خود ما هست و شاید یه سری چیزای دیگه که مانعمون میشن. البته همیشه این تنها ما نیستیم که منتظر وقوع چیز خاصی هستیم. این مجموعه تنهایی آدمها هست که بالاخره کار خودشو میکنه. نهایتا آدمهای زیادی هستند که به تغییر نیاز دارند. به این در و اون در بیهوده نزنیم. یا اگه زدیم لااقل توقع معجزه از خودمون نداشته باشیم. همیشه اونقدر بزرگ بشیم که دیگه کارای خودمون اونقدر هم برای خودمون جذاب به نظر نیاد. دنبال چیزهای جدید باشیم. به ذهنمون آزادی و استراحت بدیم. مسلما همیشه میشه به یه سرمنزل مناسب رسید اگر تلاش کنیم. ما اونقدر تفاله نیستیم تو جامعه. آدمهای دیگه هم اونقدر بیرحم نیستن. میشه با آدمهای دیگه تعامل کرد. کلی از این حرفها و چرت و پرتا که همیشه همه وسطش جر میزنن. اما باور نمیکنم چقدر بعضیا ساز ناکوک میزن. بابا همینه دیگه. مجموعه ای از شادی، ناراحتی، تنهایی، جمع، تفریق. بیش از حد نمیشه پارازیتهای آخر آهنگو گوش کرد. بالاخره همیشه باید از گوشمون استفاده کنیم و توانایی شنیدن یه آهنگ جدید و داشته باشیم. این تقصیر ما نیست که زمان حرکت میکنه. اینو باید ما قبول کنیم. من حالم بهم میخوره از این که همیشه مجبورم این چیزارو اینجا بنویسم. چرا همیشه؟ چرا همیشه یک نفر  باید این نوار تکراری رو تکرار کنه. تا کی باید قان قان کنن با قاشق غذا توی دهنتون بذارن. من که دیگه حالم واقعا بهم خورد. دارم میرم توی چاه توالت بالا بیارم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر