روزی روزگاری یه ملتی بودن که شارژشون خیلی پایین بود. باید انرژی هسته ای بهشون وصل میکردی تا قوی بشن. یا بلانسبت نشادر بمالی چیز! این واقعا وضعیت نیست، مثلا ممکنه صبح کله سحر ساعت نه و نیم آدم خوابش بیاد. حال و حوصله نداشته باشه بره تو زیرزمین رآکتور هسته ای رو روشن کنه. کلی هندل زدن داره. دستگیره شو باید بگیری بچرخونی. دسته شو بگیری بکشی استارت بزنی. سر تا پات گازوییلی میشه. دود سیاه میزنه تو هوا یک کثافت کاری نامناسبی، یک کثافت کاری نامناسبی! بلانسبت شما. بعدم که یکی نیست بگه آخه زاخارا شما مگه خودتون از قبل اینو نمیدونستین که حتما باید یکی میومد میذاشت درتون بهتون این چیزارو حالی کنه؟
من هنوز نفهمیدم اینا از کدوم سوراخی میان بالا که هر دفعه میان بالا اینقدر قضیه نامناسب میشه؟ حالا حتی قضیه نامناسب خنده بازار و اینا هم نه که صد رحمت به شرفش من واقعا پشتیبانی میکنم از این جور جفنگیات بی خطر. چیزی که هست از هر سوراخ نامناسبی میان بالا هر دفعه میان بالا اینقدر که نمیدونی باید چی بهشون بگی که حالیشون بشه بابا! حضرت عباس! این وضعیت اصلا به خودی خود اینقدر ها که شما خیال میکنی مناسب نیست. خواهش میکنم دست از این ننه من غریبم بازیا بردار. از من میپرسی؟ این وضعیت نشد. اینطوری هیشکی نمیدونه باید چیکار کنه. بیا این قازقولنگو بگیر بذار جیبت برو. پنالتیش میخوره به خودت که این یکی از سر کله ملق به اینجا رسیده. اون یکی هم پاشو کرده تو یه کفش که نه من حتما باید همه اینارو درست کنم. بابا نمیخواد! نمیشه! همه اینا به خدا درست نمیشن. من نمیدونم به چه زبونی بهتون حالی کنم که الان این بیگلی بیگلی زمام امورو گرفته به دستش. مشخص نیست با این وضعیت بیگلی بیگلی ادامه پیدا کنه قضیه قراره به کجاها کشیده بشه. بیا ول کن اینا رو بعدا درست کن. آقا جون تورو حضرت عباس شما کوتاه بیا. برو یه کار درست درمون بکن. بیا اینارو وردار ببر عقب. آخه این چه دلقک بازیه دو جانبه ایه که راه انداختین. آقا شما خودت میدونی اینا احمقن. جرم حماقتشون هم اینه که اینا حرف به خرجشون نمیره. شکماشون سیره. دلشون میخواد همینطوری قرمساق بازی در بیارن. به تخمم. به تخمت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر